سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه دوستدار دیدار خداوند سبحان شود، دنیا را فراموش می کند . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط بادام تلخ در 87/1/16:: 6:31 عصر
منتظر شدم تا جریان آب شدیدتر بشه تمام جوانب کار رو قبلا بررسی کرده بودم توی یه لحظه مناسب با یه تکون آخرین بست رو هم باز کردم چه لحظه باشکوهی بود حس اینکه رها باشی و متحرک، تا بتونی تمام دنیا رو ببینی هر چند سالها  از اند زمانی  که رها و آزاد بودم میگذره ولی دوباره حسش میکنم هر چند در همون موقع هم کاملا لمسش نکردم...
سلام آسمان آبیِ آبی،
سلام دریای بزرگ که پر از آبِ،
سلام جنگل سبز که خیلی درخت داری...
وای چه لذتی داره توی یه رودخونه قل بخوری و همین طور با جریان آب بری پائین، بری، بری و بری...
همه چیز  و همه جا رو ببینی، وای که حتی از تصورش هم تنم میلرزه...
واقعا خیلی زجر آوره که نگین یه انگشتر باشی که فقط به بهانه مهمونی رفتن از توی جعبه بیارنت بیرون... واقعا باعث خوشبختی که توی این شرایط لااقل من این دوست ساعت مچی رو دارم که برام از دنیای بیرون تعریف کنه...
خوش به حالش همیشه میتونه بره بیرون...
لعنت به جواهر بودن...
...
هر کاری اولش سخته (بالاخره من یک ملیارد سالی عمر دارم هر چند فقط چند ساله که از دل اون سیاهی اومدم بیرون ولی در کل میشه منو یه موجود با تجربه قلمداد کرد) به خاطر همین هم اون سقوط زجرآور رو از اون دالان های تاریک و بد بو و کثیف تحمل کردم البته این جایی هم که الان توش هستم بهتر نیست فقط کمی گنده تره، این دیگه چیه؟
مثل توله سگها میمونه ولی زشت تره، چقدر هم بد بو اِ !!!
- منو بزار زمین...  کجا داری میبریم... هووی من که اسباب بازی تو نیستم...  ولم کن من باید برم دنیا رو با چشمای خودم ببینم...
ولم کن...
ولم کـ.... 

کلمات کلیدی :
نظر